English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (4364 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
logical U معادل وضعیت منط قی نادرست یا صفر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
zero U 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
zeroes U 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
zeros U 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
Other Matches
hartley U بیت و یا احتمال یک وضعیت از بین ده وضعیت معادل
highs U معادل وضعیت درست در منط ق یا 1
highest U معادل وضعیت درست در منط ق یا 1
high U معادل وضعیت درست در منط ق یا 1
logical U معادل وضعیت منط قی درست یا یک
inverse U تغییر وضعیت منط قی یک سیگنال یا وسیله به وضعیت مخالف آن
serviceability criteria U وضعیت امادگی تجهیزات وضعیت قابلیت استفاده ازوسایل
active status U وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
race U وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
raced U وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
races U وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
statement of service U خلاصه وضعیت خدمتی وضعیت خدمت
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
flags U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flying status U وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
transparent U مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparently U مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
holding position U وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
device U یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
devices U یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
readiness condition U وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
defense readiness condition U وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
false <adj.> U نادرست
out of a U نادرست
out of order U نادرست
phony U نادرست
unfairly U نادرست
in error <adj.> U نادرست
false U نادرست
dishonest U نادرست
infirmly U نادرست
unsafe U نادرست
inconsecutive U نادرست
imprecise U نادرست
inaccurate U نادرست
inexact U نادرست
out of trim U نادرست
erroneous U نادرست
inconsequent U نادرست
trumped-up U نادرست
amiss U نادرست
false code U کد نادرست
unfair U نادرست
fouls U نادرست
sinister U کج نادرست
wrongful U نادرست
crooked U نادرست
spurious U نادرست
foul U نادرست
fouled U نادرست
fouler U نادرست
foulest U نادرست
trumped up U نادرست
phonies U نادرست
phoney U نادرست
impure U نادرست
phoneys U نادرست
improper U نامناسب نادرست
misconstruction U تعبیر نادرست
error U عقیده نادرست
miscue U ضربه نادرست
inexactly U بطور نادرست
paralogism U قیاس نادرست
unsound U ناخوش نادرست
mispronunciation U تلفظ نادرست
by indirection U با وسائل نادرست
wrong answers U پاسخهای نادرست
wrong information U اطلاعات نادرست
vicious U بدطینت نادرست
wrongfully U بطور نادرست
mispronounciation U تلفظ نادرست
false U ساختگی نادرست
untrue U نادرست خائن
inaccurate U نادرست یا غلط
misconstruction U تفسیر نادرست
misconstructions U تعبیر نادرست
misconstructions U تفسیر نادرست
missatement U گفته نادرست
mistranslation U ترجمه نادرست
mispronunciations U تلفظ نادرست
chuck U پرتاب نادرست
chucked U پرتاب نادرست
chucks U پرتاب نادرست
errors U عقیده نادرست
misinformation U خبر نادرست
jackleg U ناشی نادرست
heterography U املای نادرست
foul play U کار نادرست
distractor U گزینه نادرست
foul bill of lading U بارنامه نادرست
false information U خبر نادرست
fallacy of composition U تعمیم نادرست
inaccurately U بطور نادرست
false information U اطلاعات نادرست
false code U رمز نادرست
equivalents U معادل
tantamount U معادل
equivalent U معادل
ntamount U معادل
equipollent U معادل
prismatic spectacles U عینک نادرست نما
suggestio falsi U افهار و اعلام نادرست
wild cat U بی اعتبار بی پشتوانه نادرست
misallocation of resources U تخصیص نادرست منابع
paralpgize U قیاس نادرست ساختن
true false questions U پرسشهای درست- نادرست
lie U سخن نادرست گفتن
incorrect U نادرست یا به همراه خطا
mininformation U اطلاع یا خبر نادرست
malfunctioned U نادرست عمل کردن
unfair trade practice U اعمال تجاری نادرست
malfunctions U نادرست عمل کردن
lies U سخن نادرست گفتن
lied U سخن نادرست گفتن
off base <idiom> U غیر دقیق ،نادرست
sigmatism U تلفظ نادرست حرف " س "
foozle U بدساختن ضربت نادرست
malfunction U نادرست عمل کردن
parity U معادل بودن
equivalence U معادل بودن
kilos U معادل هزار
equivalent weight U وزن معادل
deception U معادل cheat
redemption U معادل ransom
egalitaire U معادل equalitarianism
kilo U معادل هزار
ration in kind U معادل جیره
reinsurance U معادل re-assurance
menace U معادل blackmail
menaces U معادل blackmail
equivalence gate U دریچه معادل
equalize U معادل کردن .
equivalent area U سطح معادل
assessor U معادل assesor
equaling U دقیقاگ معادل
b U معادل با بایتها
equivalent circuit U مدار معادل
equivalent service rounds U گلوله معادل
order of the day U معادل agenda
deceptions U معادل cheat
expilation U معادل robbery
reformist U معادل reformer
grade equivalent U معادل کلاسی
equalling U دقیقاگ معادل
t equivalent circuit U مدار معادل " T "
modifying U معادل adapt
modify U معادل adapt
equalised U معادل کردن .
modifies U معادل adapt
equalises U معادل کردن .
equalizing U معادل کردن .
equalising U معادل کردن .
reformists U معادل reformer
writing obligatory U معادل bond
equalled U دقیقاگ معادل
equaled U دقیقاگ معادل
menaced U معادل blackmail
equal U دقیقاگ معادل
date labourer U معادل daysman
equalizes U معادل کردن .
counterclaim U معادل set-off
equals U دقیقاگ معادل
memorial U معادل memorandum
memorials U معادل memorandum
equalized U معادل کردن .
false starts U اغاز نادرست خطا در شروع
ungrammatical U مخالف ایین دستور نادرست
wide of the mark <idiom> U از هدف به دور بردن ،نادرست
paralogist U کسیکه قیاس نادرست میسازد
an i calculation U حساب نادرست یا غیر دقیق
mal U خطا نادرست و متقلبانه را می رساند
false start U اغاز نادرست خطا در شروع
kilo U یک کیلوگرم معادل هزارگرم
final instrument U معادل act final
hecto U پیشوندی معادل 01 به توان 2
acid equivalent U معادل شیمیایی اسید
mile U معادل 53/9061 متر
equivalently U بطور هم ارز یا معادل
faculty of law U معادل law schoolof
miles U معادل 53/9061 متر
disobedience U تقریبا" معادل desertion
business cycle U معادل cycle trade
age equivalent scale U مقیاس معادل سنی
equivalent binary digits U ارقام دودویی معادل
lebensraum U معادل living-space
long ton U تن بزرگ معادل با 6101کیلوگرم
NOT function U معادل تابع NAND
Kbit U معادل هزار بایت
onus probandi U معادل proof of burden
giga U پیشوندی معادل 01بتوان 9
casus belli U معادل War Causeof
air mile U هوانوردی معادل 3301
contango U معادل "continuation " & "carringover "
Recent search history Forum search
1دقیق ترین معادل business در فارسی چه است؟
1olivine
1 if there's any justice
1pedal pamping
2تعریف فونتیک چیست؟
1ترجمه لغت شینه در رشته برق به انگلیسی
1The present situation in Afghanistan is quite problematic. The country has very little in the way of existing infrastructure, and no real prospects for economic growth aside from the illegal drug trad
1primatology
1معادل عبارت، رویدادهای حاشیه ای چیست.
1معنی lead lag compensator
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com